0
جمع:
سبد خرید
0
مقایسه
0
لیست علاقهمندیها
جستجو نتیجهای نداشت
نتیجه جستجو
پدیدآورنده
انتشارات
خانه
دربارهی ما
فروشگاه اینترنتی جیحون
کتابفروشی جیحون
نویسنده و مترجم
تماس با ما
پشتیبانی و خرید
راهنمای سریع ثبت سفارش
زمان ارسال کالا
سوالات متداول
قوانین و مقررات وبسایت
کاربری
صفحه اصلی
ورود / ثبت نام
روانشناسی
فرزندپروری
روانکاوی
علوم تربیتی
روانشناسی و رواندرمانی کودک
روانپزشکی
روانشناسی رواندرمانی و مشاوره
فراروانشناسی
خانواده
علوم اعصاب
روانشناسی شناختی
خودیاری
ذهن و حافظه
خودشناسی و خودسازی
موفقیت و توسعه فردی
مهارتهای ارتباطی
واژهنامه
ادبیات
ادبیات فارسی
ادبیات آسیایی
ادبیات اروپایی
ادبیات آمریکای شمالی
ادبیات آمریکای لاتین
ادبیات خاورمیانه
ادبیات سایر ملل
ادبیات نقد و ادبی
بیوگرافی و خاطرات
کودک و نوجوان
نمایشنامه و فیلمنامه
کسب و کار
بازاریابی و فروش
کارآفرینی
مدیریت و رهبری
محصولات فرهنگی و هنری
دفتر یادداشت
دفتر برنامهریزی
تندیس
سایر
هنر
تغذیه و سلامت
زبان اصلی
علوم انسانی
علوم تجربی
کتب نفیس
فلسفه
تاریخ
مجله جیحون
0
0
0
جستجو نتیجهای نداشت
خانه
دربارهی ما
فروشگاه اینترنتی جیحون
کتابفروشی جیحون
نویسنده و مترجم
تماس با ما
پشتیبانی و خرید
راهنمای سریع ثبت سفارش
زمان ارسال کالا
سوالات متداول
قوانین و مقررات وبسایت
کاربری
صفحه اصلی
ورود / ثبت نام
روانشناسی
فرزندپروری
روانکاوی
علوم تربیتی
روانشناسی و رواندرمانی کودک
روانپزشکی
روانشناسی رواندرمانی و مشاوره
فراروانشناسی
خانواده
علوم اعصاب
روانشناسی شناختی
خودیاری
ذهن و حافظه
خودشناسی و خودسازی
موفقیت و توسعه فردی
مهارتهای ارتباطی
واژهنامه
ادبیات
ادبیات فارسی
ادبیات آسیایی
ادبیات اروپایی
ادبیات آمریکای شمالی
ادبیات آمریکای لاتین
ادبیات خاورمیانه
ادبیات سایر ملل
ادبیات نقد و ادبی
بیوگرافی و خاطرات
کودک و نوجوان
نمایشنامه و فیلمنامه
کسب و کار
بازاریابی و فروش
کارآفرینی
مدیریت و رهبری
محصولات فرهنگی و هنری
دفتر یادداشت
دفتر برنامهریزی
تندیس
سایر
هنر
تغذیه و سلامت
زبان اصلی
علوم انسانی
علوم تجربی
کتب نفیس
فلسفه
تاریخ
مجله جیحون
هنر گفتگوی آگاهانه
مجله
خانه
هنر گفتگوی آگاهانه
این روزها چاک ویسنر را بیشتر بهعنوان مشاوری زبردست در زمینۀ رهبری و کار تیمی میشناسند، اما او همیشه چنین مربی مشهوری در کسبوکار نبوده است. او در آغاز وارد رشتۀ معماری شد و پانزده سال این کار را ادامه داد. پس از آن به سمت رشتۀ حقوق تغییر مسیر داد و درست پس از این چرخش بود که در جایگاه یک مربی حرفهای وارد عمل شد و چنان پیشرفت کرد که امروز او را بهعنوان کسی میشناسیم که به مدیران و رهبران شرکتهایی همچون گوگل، اپل، تسلا و... مشاوره میدهد.
چاک ویسنر در کتاب هنر گفتگوی آگاهانه پنج اصل کلیدی برای مدیران در زمینه مهارتهای ارتباطی را آموزش میدهد. او یاد میدهد چگونه با تغییر شیوۀ گفتگو، گوشدادنِ فعال و تعامل صحیح، میتوان گفتگو را به سطحی عالیتر و تأثیرگذارتر برد.
***
1) به دنبال وجه مشترک در گفتگوها باشید.
گفتگو یعنی رسیدن به اشتراکها و این مهم بهدست نمیآید مگر با ترککردن روشهای متکبرانه و خودمحور. ما باید بتوانیم صادقانه به احساسها، واکنشها و افکارمان نگاه کنیم. زمانی که برای شروع یک گفتگو نگرانیم، حوصلهمان از دست نمایندۀ فروش شرکتی سر رفته یا از دست همکاری عصبانی هستیم؛ گرچه ماییم که در مرکز ماجرا قرار داریم؛ اما باید پیش از آنکه انگشت اتهام را بهسوی دیگری نشانه بگیریم، نخست نگاهی به درون خود بیندازیم.
شاید این هم طنز ماجرا باشد که تنها با نگاهکردن به درون خود، بدون توجه به شرایط بیرونی، میتوانیم واکنشهایمان را تغییر دهیم. احساسها و واکنشهای ما بازتابی از باورها و تفکرات خودمان ماست. وقتی درگیر یک گفتگوی درونی ناخوشایند شدهایم شاید این راه به ذهنمان بیاید که باید به جنگ با آنها برویم. اما راهحل سالمتر این است که بهجای قضاوت عجولانه، این گفتگوها را یادداشت و سپس تجزیهوتحلیل کنیم. این روش، مسیری است که درنهایت ما را به صلح با افکارمان رهنمون میشود. زمانی که با افکار و احساساتمان دوست شدیم میتوانیم مهارشان کنیم. نگاه کنجکاوانه به افکار و احساسات، ما را راهنمایی میکند تا گفتگوهایمان را بازنگری و آنها را از نو چارچوببندی کنیم.
2) فراموش نکنید روایت شما همیشه مبتنی بر حقیقت نیست.
داستانسرایی شیوۀ اصلی گفتگوی ماست. فرهنگها و جوامع گوناگون همگی حول داستانها و روایتها شکلگرفتهاند. داستانها میتوانند زیبا، سرگرمکننده یا آموزنده باشند. شنیدن داستان موفقیت فردی دیگر دلگرمکننده است، داستانی طنز خنده بر لبهایمان میآورد و داستانی الهامبخش میتواند مسیر زندگی ما را تغییر دهد.
داستانها میتوانند یاور ما باشند. آنها میتوانند محدودکننده، قضاوتکننده، نادرست و حتی سرشار از باورهای غلط باشند. گاهی لازم است تلاش زیادی کنیم تا ذهنمان را از روایتهای غلطی که از کودکی در آن جا خوش کردهاند خالی کنیم.
«گاهی ما در دام عقاید گیر میافتیم، با آنها همذاتپنداری میکنیم،
آنها را فرافکنی میکنیم یا کورکورانه از آنها دفاع میکنیم.»
مغز ما در کسری از ثانیه همهچیز را تجزیهوتحلیل میکند. این تجزیهوتحلیل بر اساس تجربهها و باورهایمان انجام میشود؛ بنابراین بهصورت ناخودآگاه تحتتأثیر داستانها و واکنشهایمان قرار داریم. این فرایند باعث میشود مغز ما انرژی کمتری برای تصمیمگیری مصرف کند؛ اما این شیوه میتواند زندگی ما را نیز محدود کند. روشِ دیگر این است که کنجکاوانه به سراغ روایتها برویم و آنها را با دیدی انتقادی بررسی کنیم. اینگونه بهتر متوجه میشویم کدام داستانها در خدمت ما هستند و کدام داستانها به ما ضربه میزنند. داستانهای ما شامل حقایق و فرضیات گوناگون است؛ حقایقی که انکارنشدنیاند. آنها مهماند زیرا پایه و اساس محکمی برای جامعه فراهم میکنند. اما فرضیات و باورهای شخصی ما بسیار آشفتهتر از واقعیتها هستند.
برخلاف حقایق، آنها بر پایۀ واقعیت بنا نهاده نشدهاند. آنها منعکسکنندۀ باورهاییاند که ما از خانواده و فرهنگ اجتماع پذیرفتهایم. ما بهخوبی با این روایتها آشناییم و از آنها همچون داروی آرامبخش استفاده میکنیم و گاه بهسادگی آنها را با حقیقت اشتباه میگیریم. چهار سؤال اساسی وجود دارد که میتواند درک تازهای از باورهایتان به شما بدهد. پاسخدادن به این سؤالها به شجاعت نیاز دارد. از خود بپرسید: خواستههای حقیقی من چیست؟ چه نگرانیهایی دارم؟ چه معیارها و ارزشهایی زندگیام را هدایت میکند و سرانجام چگونه با مسئلۀ قدرت و کنترل در زندگیام کنار خواهم آمد؟
3) نظرتان را در دست بازتان نگه دارید.
مکالمۀ مشارکتی شیوهای مثبت در گفتگوست. در این شیوه داستانها با هم تلاقی میکنند. اما ما معمولاً علاقهای به آن نداریم؛ دستکم عادت به استفاده از آن نداریم. ما با دردستداشتن روایت خودمان از ماجرا وارد گفتگو میشویم و بدون توجه به تأثیرات داستان، سعی میکنیم با نادیدهگرفتن دیگری، از روایت خودمان دفاع کنیم. ما آموزش دیدهایم که دانا باشیم؛ برای هر چیزی پاسخی منطقی داشته باشیم و برای پاسخِ منطقیمان پاداش بگیریم. دانا بودن تلۀ رهبری به شیوهای خطرناک است. دانا بودن یعنی عقاید و باورهایمان را محکم در دست بگیریم و به هر قیمتی شده از آنها دفاع کنیم. جای تعجب نیست که مشتهای گرهکرده در هر مشاجرهای سرانجام به جنگ و جدلی ختم شود که گفتن و شنیدن را ناممکن میسازد.
«دانا بودن تلۀ رهبری به شیوهای خطرناک است؛
زیرا مانند این است که نظرات خود را
همچون مشتهای محکم و گرهکرده
برای دفاع به دیگری نشان دهیم.»
بهجای آنکه با مشتهای گرهکرده گفتگو کنید با دستهایی باز به استقبال از گفتگو بروید. باورها و تفکرات پشت ایدههایتان را آشکار کنید و نشان دهید مشتاق شنیدن ایدههای مخالف هستید. شما باید بتوانید یک مکالمۀ پرتنش را به گفتگویی مشارکتی تبدیل کنید. با سهیم کردنِ دیگران در افکارمان و سهیمشدن در افکارشان میتوانیم با قلب و فکر به حرفهای یکدیگر گوش دهیم.
4) بینش خلاقانه نتیجۀ ذهنی باز است.
گفتگوهای خلاقانه از دل همکاریهای سازنده بیرون میآیند. عکس این مسئله هم صادق است. در طی این گفتگوها ما یاد میگیریم از بخشهای خلاق و احساساتی مغزمان نیز استفاده کنیم. استفاده از مغز همچون جایگاه منطق و حقایقِ عینی و بهکارگیری آن برای برنامهریزی، تنها توانایی مغز نیست. ادغامِ کارکردهای گوناگونِ مغز میتوان نیروی تحولآفرینش را آزاد کند.
گفتگوی خلاقانه از ما میخواهد که قضاوتها را کنار بگذاریم،
سرعتمان را کم کنیم و اجازه دهیم ایدهها جریان یابند.
مکالمۀ خلاقانه از ما میخواهد قضاوتها را کنار بگذاریم، سرعتمان را کم کنیم و اجازه دهیم ایدهها جریان پیدا کنند. ایدههای غیرمنتظره و خلاقانه تنها جذب ذهنهای باز و گفتگوهای آگاهانه میشوند.
5) تنها تعهداتی را بپذیرید که میتوانید به آنها عمل کنید.
بحث تعهد از مهمترین جنبههای گفتگو است. زندگی با وعدهها شکوفا میشود. ازدواج، فرزندپروری، رهبری، فروش، شراکت و... همه متکی بر تعهدات ما در زندگیاند. تعهد یعنی هماهنگکردن اعمال و رفتارمان با دیگران. ما از تعهد برای اطمینان از ارضای نیازها و برطرفشدن نگرانیهایمان و همچنین حل مشکلات آینده استفاده میکنیم. پس تعهداتی را بپذیرید که میتوانید به آنها عمل کنید و هیچوقت برای بله گفتن عجله نکنید.
زندگی هر روزۀ ما غرق در تعهد است. به همین دلیل است که باید مراقب واکنشهای خودکار ذهنمان باشیم. اینکه بهطور پیشفرض بگوییم «بله» ممکن است خطرناک باشد. بله گفتن بدون آگاهی از جزئیات و آنچه در ذهن طرف مقابل اتفاق مى افتد، ممکن است زمینۀ سوءتفاهم باشد. ما دوست داریم مؤدبانه بله بگوییم؛ اما با این کار وعدههای بیهوده میدهیم.
نخستین و بهترین کار، توجه به الگوهای تعهد دادن در گفتگوست. به این دقت کنید که دیگران چگونه از شما درخواست میکنند و شما چگونه تعهد میدهید. این گفتگوها محور اصلی موفقیت و شادمانی شما در زندگی شخصی و حرفهای است. باید از سرعت خود بکاهید و تعهدات معقول را بپذیرید. تنها اینگونه است که میتوانید اعتماد دیگران را جلب کنید.
به طور خلاصه چاک ویسنر چهار نوع گفتگو را در کتاب هنر گفتگوی آگاهانه آموزش میدهد:
1) داستانسرایی: تکنیکی برای بررسی و تحلیل روایتهایی که میگوییم و میشنویم.
2) همکاری: بررسی نحوه تعامل میان داستانهای ما با دیگران.
3) خلاقیت: ایجاد فرصتها و کشف راهحلهای پیشبینینشده برای مشکلات.
4) تعهد: هماهنگکردن کارهای خود با دیگران برای انجام بهتر آنها.
چاک در کتاب هنر گفتگوی آگاهانه با ما دربارۀ تغییر در نحوۀ صحبتکردن، گوشدادن و تعامل حرف میزند. او درحالحاضر بهعنوان مشاور با رهبران و تیمهایی در گوگل، فورد، DTE Energy، تسلا و همه شرکتهای زیرمجموعه فورچون 200 کار میکند. فهرست مشتریان او شامل PSEGI، مدرسۀ بازرگانی هاروارد، تویوتا، دفتر شهردار دیترویت، جنرالموتورز، شل و شرکت کرایسلر است.
چاک، مدرک معماری را از کالج معماری بوستون گرفت و به مدت بیست سال بهعنوان یک معمار موفق در منطقه بوستون کار کرد. چاک با الهام از اوضاع زندگی، حرفۀ خود را در اواسط زندگی تغییر داد و جزو اولین کسانی بود که از برنامۀ مهارت مربیگری حرفهای با شبکۀ نیوفیلد، یکی از سازمانهای آموزش تحولآفرین پیشرو در جهان طی سیسال گذشته، گواهینامه دریافت کرد. پس از آن او یک میانجی ارشد وابسته به برنامۀ میانجیگری حقوق هاروارد و متخصص در یادگیری سازمانی و رهبری تحولآفرین مرتبط با مرکز آموزش سازمانی MIT بوده است.
کتاب اینجا در دسترس است.
نظرات شما
نام:
*
خلاصه نظر:
*
متن نظر:
*
ثبت
نتیجه جستجو
پدیدآورنده
انتشارات