������������������������ ������������������������������������
- 184,000 تومان
- با تخفیف: 184,000 تومان
- 270,000 تومان
- با تخفیف: 270,000 تومان
- 285,000 تومان
- با تخفیف: 285,000 تومان
- 140,000 تومان
- با تخفیف: 140,000 تومان
- 250,000 تومان
- با تخفیف: 250,000 تومان
- 220,000 تومان
- با تخفیف: 220,000 تومان
- 120,000 تومان
- با تخفیف: 120,000 تومان
- 199,000 تومان
- با تخفیف: 199,000 تومان
- 95,000 تومان
- با تخفیف: 95,000 تومان
- 45,000 تومان
- با تخفیف: 45,000 تومان
- 90,000 تومان
- با تخفیف: 90,000 تومان
- 77,000 تومان
- با تخفیف: 77,000 تومان
اگر شانس این را داشته باشید که به کتابخانه نیمهشب بروید و خودتان تمام زندگیهای دیگرتان را ببینید چه اتفاقی خواهد افتاد؟ امکان دارد هر کدام از این زندگیها بهتر از زندگی حال حاضر شما باشند؟
نورا با سوالی این چنینی به سراغ کتابخانهای مرموز میرود که بداند قصه زندگی او چطور میشد اگر در جایی از زندگی انتخاب دیگری میکرد. او زندگیای پر از بدبختی و پشیمانی داشته اما در این کتابخانه فرصتی برایش فراهم میشود تا اوضاعش را روبهراه کند. او این انتخاب را دارد که زندگی کنونیاش را با زندگی جدیدی عوض کند. مسیر شغلی جدیدی داشته باشد، روابط شکستخوردهاش را از نو بسازد و رویاهای کودکیاش را دنبال کند. او باید در این سفر به دل کتابخانه نیمهشب به درون خودش نظر کند و آنچه را واقعا به زندگیاش معنا و ارزش میدهد پیدا کند. کتابخانهای با انبوهی از کتاب که هر کدام قصه یک زندگی را میگویند.
شما با خواندن رمان کتابخانه نیمهشب به نوعی افسون خواهید شد تا به دنیای دیگری فرار کنید. نویسنده با داستانش این نکته مهم را گوشزد میکند که نباید آثاری را که دیگران بر زندگی ما میگذارند، نادیده بگیریم. همه چیز در زندگی مهم است حتی اگر خیلی کوچک و ناچیز باشد. باید همواره به لحظه لحظه زندگیمان فکر کنیم و آن را تحلیل کنیم و همه احساسات خود را در نظر بگیریم تا مانع خوشبختی خود نشویم.
این اثر مجموعهای از پیامهای زندگی را در قالب یک طرح داستانی جالب برای خواننده دارد.
بین مرگ و زندگی یه کتابخونهست، و توی اون کتابخونه، قفسههای کتاب تا ابد ادامه دارن. هر کتاب شانس امتحان کردن یکی از زندگیهایی رو بهت میده که میتونستی تجربهشون کنی. تا ببینی اگه انتخاب دیگهای کرده بودی، چی میشد… اگه شانس این رو داشتی که حسرتهات رو از بین ببری، کار متفاوتی انجام بدی، چه اتفاقی میفتاد.»
جایی آنسوی لبۀ دنیا کتابخانهای هست با تعداد بیشماری کتاب، که هر کدام قصۀ یک زندگی را روایت میکنند. یکی قصۀ زندگیات به همین شکل کنونیاش است و دیگری قصۀ زندگیات با این فرض که زمانی در جایی انتخاب متفاوتی کرده باشی. همهمان همیشه در این فکریم که شاید زندگیمان میتوانست متفاوت باشد، اما اگر شانس این را داشته باشی که به این کتابخانه بروی و خودت تمام زندگیهای دیگرت را ببینی چه؟ امکان دارد هر کدام از این زندگیها بهتر از زندگی کنونیات باشند؟
در رمان جدید و مسحورکنندۀ مت هیگ به نام کتابخانۀ نیمهشب، دقیقاً همین پرسش برای نورا سید پیش میآید. نورا این انتخاب را دارد که زندگیاش را با زندگی جدیدی عوض کند، مسیر شغلی جدیدی را پیش بگیرد، روابط شکستخوردۀ سابقش را ترمیم بخشد و طبق رؤیای کودکیاش، یخچالشناس بشود. اما همچنین باید حین سفر در دل کتابخانۀ نیمهشب، به درون خودش نگاهی بیندازد و آنچه واقعاً به زندگی معنا و ارزش میبخشد، پیدا کند.
تنها باید چشمانمان را ببندیم و طعم نوشیدنی مقابلمان را بچشیم و به نوایی گوش کنیم که در حال پخش است. ما به همان میزان کامل و زنده هستیم که در زندگی دیگری میتوانستیم باشیم.
تنها لازم است یک نفر باشیم و یک هستی را احساس کنیم.
لازم نیست همه کار انجام دهیم و همه کاره بشویم زیرا ما هماکنون هم بینهایتیم.
مادامی که زنده هستیم، این امکان را داریم که آیندهای گوناگون پیشرویمان باشد.
پس بیایید در همان هستیای که به سر میبریم با یکدیگر مهربان باشیم.
دیروز گمان میکردم هیچ آیندهای ندارم و غیرممکن است زندگیام را به شکل کنونیاش بپذیرم. ولی امروز، همان زندگی درهم و برهم پر از امید به نظر میرسد. پر از استعدادهای کشفنشده.
آیا زندگی من به طرز معجزهآسایی از درد، ناامیدی، اندوه، دلشکستگی، مشقت، تنهایی و افسردگی تهی خواهد شد؟ نه. عشق و خنده، ترس و درد جریانهای همهگیر عالماند.
اما آیا میخواهم زندگی کنم؟
بله بله.
هزاران بار بله.
بستههایی کوچک از امید، جعبههایی پر از تسلای خاطر برای روزهای سخت. مت هیگ اینجا دریچهای باز میکند بهسوی درک خویشتن و درک جهان. در این دنیای پرالتهاب، تسلانامهای برای زندگی گویی هدیهای است برای روزهای سخت، مرهمی از جنس گریز به دنیای قصهها، نقلقولها، فیلمها و حتی موسیقی.
نورا احساس میکند بیمصرف و بیفایده است. با تک تک سلولهایش درک کرده که هیچ تاثیر مثبتی بر زندگی اطرافیانش ندارد. برادرش جواب تلفنش را نمیدهد، پدر و مادرش مردهاند. دوست صمیمیاش مهاجرت کرده! حالش اصلا خوب نیست و میخواهد خودش را از این زندگی خلاص کند؛ اما خبر ندارد که میان مرگ و زندگی کتابخانهای است و در آن کتابخانه بینهایت کتاب هست و هر کتاب یک زندگی است...
نورا احساس میکند بیمصرف و بیفایده است. با تکتک سلولهایش درک کرده که هیچ تأثیر مثبتی بر زندگی اطرافیانش ندارد. برادرش جواب تلفنش را نمیدهد، پدر و مادرش مردهاند. دوست صمیمیاش مهاجرت کرده! حالش اصلاً خوب نیست و میخواهد خودش را از این زندگی خلاص کند؛ اما خبر ندارد که میان مرگ و زندگی کتابخانهای است و در آن کتابخانه بینهایت کتاب هست و هر کتاب یک زندگی است.
گفت: «در میان مرگ و زندگی کتابخانهای وجود دارد و در داخل آن کتابخانه قفسهها تا بیکران ادامه دارند. هر کتاب شانس امتحان زندگی دیگری را که میتوانستی داشته باشی به تو میدهد. تا ببینی اگر در زندگیات انتخابهای دیگری کرده بودی شرایطت چگونه پیش میرفت… اگر فرصت جبران پشیمانیهایت را در زندگی داشتی، آیا چیزی را تغییر میدادی؟»
شکوه و شکایت برای زندگیهایی که آنها را زندگی نمیکنیم راحت است. آرزوی اینکه کاش استعدادهای دیگرمان را پرورش داده بودیم و به پیشنهادهای متفاوتی بله میگفتیم راحت است. آرزوی اینکه کاش سختتر کار کرده بودیم، بهتر عشق ورزیده بودیم، امور مالی خود را با درایت اداره کرده بودیم، محبوبتر شده بودیم، در آن گروه مانده بودیم، به استرالیا رفته بودیم، به آن قرار قهوه بله گفته بودیم یا یوگای بیشتری انجام میدادیم راحت است.
زحمتی ندارد که برای دوستانی که نداشتیم و کاری که نکردیم و آدمهایی که با آنها ازدواج نکردیم و بچههایی که نداشتیم احساس فقدان کنیم. سخت نیست که خودمان را از دریچه چشم دیگران ببینیم و آرزو کنیم کاش تمام نسخههای متفاوت از خودمان بودیم که میخواستیم باشیم. راحت میشود تا ابد حسرت خورد و در حسرت ماند.
اما این زندگیهایی که در حسرتِ نزیستنشان هستیم مشکل حقیقی ما نیستند. مشکل خودِ حسرت است. این حسرت است که ما را پژمرده و تباه میکند و باعث میشود خودمان و افراد دیگر را بدترین دشمنان خود احساس کنیم.
جایی در فاصلهی میان مرگ و زندگی، کتابخانهای هست که داستان زندگی آدمها را در خود جای داده؛ فکر کنید که پا به چنین کتابخانهای میگذارید و میتوانید یکی از این زندگیها را برای زیستن انتخاب کنید. اگر میشد گذشته را عوض کرد یا آدم دیگری شد و بهجای فرد دیگری زندگی کرد، آیا زندگی الانتان را کنار میگذاشتید؟ فکر میکنید اگر زندگی آدم دیگری را تجربه میکردید یا اگر میتوانستید انتخاب کنید آدم دیگری باشید چه میشد؟
این درست وضعیتی است که نورا در آن قرار میگیرد. او میتواند انتخاب کند که زندگیاش را با زندگی دیگری عوض کند؛ شغل دیگری پیدا کند، گذشته و شکستهایش را از نو بسازد و رؤیاهای کودکیاش را زنده کند. نورا در این سفر افسونگر به درون خودش برمیگردد و آنچه را به زندگیاش معنا داده میکاود و در هزارتویی از قصه و زندگیهای دیگر غرقمان میکند.
موش سرآشپز و رولد دال در داستان جذاب و پرماجرای یک موش شجاع که بهدنبال خوشمزهترین پنیر دنیاست یکدیگر را ملاقات میکنند.
موشی به نام میکا یک داستان ماجراجویانه و قهرمانمحور در سبک کودکانه است؛ داستان یک موش و اهالی یک شهر، موشی که به تنهایی سفری را به دنیای بیرون آغاز میکند تا ثابت کند چیزی به اسم پنیر وجود دارد، و در این بین یاد میگیرد که با بقیه موجودات و جانوران دوست و مهربان باشد.
در جایی فراتر از جهان، کتابخانهای وجود دارد که بینهایت کتاب را در خود جای داده است. هر کدام از آن کتاب داستان زندگی دیگری را تعریف میکند. یکی از آنها همان داستان زندگی خودتان است که در میان کتابهایی قرار گرفته است که داستان آنها با هر انتخاب متفاوت شما تغییر میکند. در حالی که همه ما به این فکر میکنیم که اگر جور دیگری تصمیم میگرفتیم یا انتخاب میکردیم زندگیمان چگونه میشد، تصور کنید که اگر میتوانستیم به آن کتابخانه برویم و با چشمان خودمان آن زندگی را ببینیم چه میشد؟ آیا حقیقتاً یکی از زندگیها بهتر از زندگی خودمان میشد؟
سرانجام یک روز شادیای را تجربه خواهی کرد که با این درد برابری میکند. به چهرهی نوزادی که در آغوشت به خواب رفته، زل میزنی. دوستهای خوبی پیدا میکنی. غذاهای خوشمزهای میخوری که هرگز مزهشان را نچشیدهای. از روی بلندی به منظرهی زیر پایت نگاه میکنی؛ بدون اینکه از افتادن و مردن بترسی. کتابهایی هست که نخواندهای و همینها تو را غنی میکند. فیلمهایی هست که در حال خوردن یک ظرف بزرگ پففیل تماشایشان میکنی. میرقصی، میخندی، میخوابی، کنار رودخانه میدوی، شب تا دیروقت مشغول گفتوگو میشوی و آنقدر میخندی که دلدرد بگیری. زندگی منتظر توست. شاید برای مدتی، اینجا گرفتار شده باشی؛ ولی دنیا جایی نمیرود. اگر میتوانی، همینجا محکم بایست. زندگی همیشه ارزشش را دارد.