در گذشته اصرار بر این بود که با چکش منطق صوری بهعنوان تنها ابزار به نقد استدلالها در زبان بپردازیم و اگر زبان به شکل منطق صوری تن در نمیداد بهزور آن را به اشکال از قبل معین شده درمیآوردیم و آن را تجزیه و تحلیل میکردیم و دست آخر هم عموماً به این نتیجه میرسیدیم که استدلال صادق است یا کاذب. این همان قانون یا خطا ابزار (چکش طلایی) است، یعنی تمایل افراد به استفاده از یک مهارت یا راهحل برای حل تمام مسائل و مشکلات! این قانون میگوید زمانی که ما مهارت یا تجربهای کسب میکنیم تمایل داریم از آن در هر زمینهای/ بافتاری استفاده کنیم. آبراهام مازلو اسم این خطا را «قانون چکش» یا «چکش طلایی» یا «چکش مازلو» گذاشته است. وی میگوید «کسی که فقط چکش در اختیار دارد همه را میخ میبیند.» و کسی هم که فقط یک ابزار نقد در اختیار دارد کل زبان را میخ میبیند!
با خواندن کتاب جعبه ابزار تفکر انتقادی میتوان ابزار یا ابزارهای متناسب با مشکل را انتخاب و مشکل را حل یا منحل کرد. در این کتاب با ابزارهای متعددی آشنا میشویم که میتواند پیامدهای مهمی داشته باشد: اولا با پرهیز از یک روش (مثلاً منطق صوری) تقسیمبندی صادق و کاذب تا حدی جای خود را به طیفهای به درجاتی درست/ موجه میدهد و از سیاه و سفید دیدن انسانها/ باورها ما را به نگاهی منصفانهتر سوق میدهد. ثانیاً برخلاف منطق قدیم زمینه/ بافتار و گفتوگو/ کنش مهم خواهد بود. در روش قدیم بسیاری از عناصر بافتار مثل فرهنگ، طبقه و جنسیت خواهناخواه حذف میشد ولی در زبان روزمره این روش صوری شاید جواب ندهد یا در موارد محدودی جواب دهد. چراکه ساختار منطقی استدلالهای روزمره آن قدر فنی طرح نشدهاند که مجبور شویم آن را به مدلهای از قبل مشخص تبدیل و سپس تحلیل کنیم.
ثالثاً این کتاب ابزارهای نقد وضعیت انسان (نه فقط نقد گزارهها) را در اختیار ما میگذارد تا بتوانیم به تبیینهای بهتری از وضعیت انسان در شرایط اجتماعی خاص برسیم. بنابراین نهتنها میتوان به لایههای عمیقتری از جامعهی انسانی نگاه کرد، بلکه به همدلی بیشتری و رواداری نسبت به دیگران دست یافت.