سامیه درخشش، زنی بیست ساله و مادری تنها که بار بزرگ کردن کودک بیمار خود را به دوش میکشد.
دو سال پیش از به دنیا آمدن فرزندش، علیرغم خواستگاری که پدربزرگش دائم پیشنهادش را میکرد، دل به پسرعموی خود، مهراد، میبازد و با مخالفت پدربزرگش مواجه میشود. دست به دامان پدر خود میشوند اما پس از مخالفتش، به توصیه یکی از دوستانش در دادگاه مدنی از پدر خود شکایت میکند و پس از اثبات صلاحیت مهراد، او بدون اجازه خانواده به عقد مهراد درمیآید و از خانه و خانواده رانده میشود.
نوزادش نارس و نحیف به دنیا میآید و اسمش را به خاطر بالی که داشت میگشود تا اوج بگیرد وا ز پیش مادرش برود، "پرواز" میگذارد.