جستجو نتیجهای نداشت
نتیجه جستجو
از
تا
بورلی همیشه میخواست این کار را بکند. میخواست برود. میخواست تا آنجا که میتواند از همهچیز و همهکس دور شود. حالا که بادی مرده بود، دیگر هیچکس نمیتوانست مجبورش کند بماند. ... پس رفت.
همهچیز در چادر آن پیشگو که وسط شهر برپا شده، اتفاق افتاد. زندگی سرد پیتر آگوستین با یک پیشگویی و یک فیل که از سقف پایین افتاده عوض شد...
آقای نینکر آرزو دارد یک گاوچران باشد. او برای گاوچران شدن کلاه و کمند و چکمه گاوچرانی دارد اما هنوز یک چیزی کم است؛ یک اسب. آقای نینکر عاشق اسبی به نام میبلین میشود. میبلین هم او را دوست دارد. میبلین عاشق خوردن اسپاگتی است. اما وقتی آقای نینکر نکته سوم مراقبت از میبلین را فراموش میکند اتفاقی میافتد که...