باران بذرها را آورد؛ به گیاهان بیگانه تبدیل شدند و در زیرزمین لانه کردند و شروع کردند به خوردن موجودات... ست، آنایا و پترا به شکل عجیبوغریبی به زهر این گیاهان مقاومند و راهی برای مبارزه با آنها پیدا کردند. اما به محض اینکه اولین موفقیتشان را جشن میگیرند، دوباره باران میبارد؛ بارانی که همراه خود تخمهایی میآورد که حشراتی از آن بیرون میآیند. این حشرات کوچک نیستند، پشههایی به اندازه پرندگان که ناقل ویروسند. کرمهایی مثل کرم چوب که میتوانند بنای یک خانه را بجوند و طعمهشان را با خود ببرند. اما قهرمانهای داستان ما این بار کمکی از دستشان برنمیآید و همراه بچههایی دیگر که آنها هم مقاومند در یک آزمایشگاه دولتی زندانی شدهاند. راز آنها چیست؟ ممکن است... آنها هم به نوعی موجودات بیگانه باشند؟ اگر باشند، چه؟ آیا طرف انسانها هستند یا بیگانهها؟