جستجو نتیجهای نداشت
نتیجه جستجو
از
تا
در برگ برگ این رمان از خود میپرسیم اگر آدمها تقدیر خود را بدانند چطور زندگی و رفتار میکنند؟ چه تصمیماتی میگیرند؟ آیا ناآگاهی نسبت به آینده و سرنوشت باعث میشود که بهتر زندگی کنیم یا ناخودآگاه تصمیمهایی میگیریم که مسیر اصلی زندگی ما را تغییر میدهد؟ این رمان درباره تقدیر یک خانواده شش نفره است. دو خواهر و دو برادر که روزی به شکلی مرموز از آینده خود سردرمیآورند و بعد از آن هر کدام به شیوه خود به دنبال تقدیرشان میروند.
در سال 1969 در نیمه شرقی شهر نیویورک شایع میشود که زن مرموزی پا به شهر گذاشته، یک دورهگرد روانی که ادعا میکند میتواند تاریخ مرگ هر کسی را به او بگوید. بچههای خانواده گلد - چهار نوجوان از خودراضی - نزد او میروند تا از آینه خود باخبر شوند.