کیتلین یازده ساله بیماری آسپرگر دارد. دنیای او سیاه و سفید است و تقسیم میشود به چیزهای خوب و چیزهای بد.
بدتر این که برادر کیتلین هم که تنها دوست و راهنمای اوست در حادثه تیراندازی در مدرسه کشته میشود. حالا کیتلین در کنار پدرش که درگیر اندوه از دست دادن فرزند است، روز به روز بیشتر سر در گم میشود.