دوباره سر و صدای بچهها بلند شد. خانم اورتن این بار دیگر سازش را تکان نداد. دستهایش را بالا گرفت و گفت:«بچههای کلاس چهارم!» وقتی بچهها ساکت شدند، خانم اورتن گفت:«اسکات، کار خیلی خوبی کردی که پولهات رو جمع کردی تا چیزی رو بخری که دوستش داری. حالا بریم سراغ نفر بعد.»