نویسنده فرانسوی، متولد شهر اورانژ واقع در وکلوز (استانی در جنوب شرق فرانسه). تحصیلات دانشگاهیاش را در پاریس ادامه داد و سپس به طور جدی به نویسندگی پرداخت. نخستین داستان او، نصفالنهار گرینویچ در سال 1980 برنده جایزه فنئون شد. داستان دومش چروکی در سال 1983 جایزه معتبر مدیسی را ریود و این سرآغاز اقبال عامه به نویسنده بود. او در سال 1999 با رمان از اینجا میروم، معتبرترین جایزه ادبیات فرانسه، گنکور، را به دست آورد و به نویسندهای جهانی بدل شد. ژان اشنوز در طول چهل و چند کار داستان نویسی، 17 اثر به چاپ رسانده است. دایره شمول ژانری - سبکی نویسنده جالب توجه است: از زندگینامه داستانی گرفته تا رمان جاسوسی، و رمان تاریخی - عاشقانهای همچون 14 که به آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914 میپردازد.
باز به همه اینها میشد عادت کرد، ولی شپش را کجای دلت میشد بگذاری که خیلی زود به دشمن درجه یک و بلامنازع لشکر تبدیل شد. این جانور معضل اصلی بود و پر زاد و ولد، به نحوی که در کوتاه زمانی آدم از لشکر اعوان و انصارش پوشیده میشد. این موجود به زودی به دشمنی دائمی بدل شد. خصم بزرگ دیگر موش نام داشت که در اشتها چیزی کم نمیآورد و به همان اندازه پر جنب و جوش بود. درست مثل شپش بیوقفه تکثیر میشد، مدام فربهتر میگشت و حاضر بود تمام توشه مایحتاجت را ببلعد، تسمههایت را آهسته آهسته بجود، تا تودوزی کفشهایت را هم مورد عنایت قرار دهد، و حتی تا اندورن خودت را وقتی که خواب بودی؛ و البته وقتی که مردی، با مگس ها بر سر تقسیم محتوای حدقه چشمانت به منازعه برخیزد.