وقتی که سر دفتر لوبل، وصیتنامه نوال مروان، مادر فرزندان دوقلو، ژان و سیمون را برای آنها قرائت میکند، باعث زنده شدن داستان تولد مبهم این خواهر و برادر، و طرح پرسشهایی درباره گذشته آنها میشود: چه کسی پدرشان بوده است؟ چگونه دور از سرزمین مادری، در کشور کانادا، به دنیا آمدهاند؟ سر دفتر لوبل نامههای در بستهای از طرف مادرشان، به هر یک از آنها میدهد و تاکید میکند که یکی باید به دست پدری برسد که گمان میکنند مرده است، و نامه دیگر، به برادری که تا آن لحظه کوچکترین اطلاعی از وجودش نداشتند. دنیایی از پرسش و درد وجود ژان و سیمون را قرا میگیرد: در گذشته این خانواده، داستانهای غمانگیز و خطاهای غیر منتظره و جبرانناپذبر پنهان شدهای وجود دارد.