چگونه میتوان نهادها، سازمانها، فرهنگها و جوامع را متحول کرد درحالی که آنها برای حفظ هنجارهای موجود، افراد را تحت فشار قرار میدهند؟ چگونه میتوانیم دربرابر کنترل نهادهایی که در حال تغییر آنها هستیم، مقاوم باشیم؟ واقعیت این است: هر روایت تازهای باید با روایتهای موجود وارد مبارزه شود تا بتواند جای پایی برای خود فراهم کند. با آزمودن چگونگی ایجاد روایتها و نحوه شکلگیری و نهادینه شدن آنها درمییابیم چگونه روایتهای تازهای را ایجاد و اجرا کنیم.
اما روایت چیست؟ روایتها بیان میکنند که اتفاقها چگونه رخ دادهاند یا چگونه باید رخ میدادند؛ روایتها نمایانگر درک ما از واقعیت هستند؛ روایتها ماهیت چیزها را تعیین میکنند و یا مسائل را آنگونه نشان میدهند که ما دوست داریم باشند! به بیان ساده روایتها به ما میگویند: «اگر این کار را انجام بدهیم، آن اتفاق میافتد.»
هانس هانسن استاد دانشگاه تکنولوژی تگزاس است. او در کتاب «تغییر روایت» نشان میدهد که چگونه روایتها، زندگی روزمرۀ ما را شکل میدهند و چگونه میتوانیم روایتهای جدیدی برای اعمال تغییرات مثبت بسازیم. نویسنده کتاب، برای ترسیم مدل تغییر روایت، داستان دور از انتظار و جالبی را از «گروه مبارزه با مجازات اعدام در تگزاس» برایمان تعریف میکند که باعث شدند در اجرای مجازات اعدام تغییرات بسیار بزرگی در تگزاس انجام شود. او با بررسی روایتهای موجود در برخی جوامع توانست به یک «مدل روایی» برسد که برای ایجاد تغییرات ساختاری در زندگی فردی و اجتماعی بسیار مؤثر است.
هانسن ابزارهایی ایجاد کرده است که شما برای هر نوع تغییر بزرگ مانند: «ایجاد یک فرهنگ جدید در سازمان یا گروه خود، خلق یک راهبرد ملموس برای یک جنبش اجتماعی و یا برای ایجاد تغییرات فردی» به آنها نیاز دارید. «مدل تغییر روایت» همان اندازه که در تغییرات فردی مؤثر است، در تغییرات اجتماعی نیز کاربرد دارد. از آنجایی که این مدل بر توضیح چگونگی شکل گرفتن تغییر به صورت طبیعی، استوار است؛ شما می،توانید علاوه بر «درک تغییر و نحوه شکل گرفتن کارها»، از آن برای «ایجاد روشهای جدید» نیز استفاده کنید.