این روایتها داستان شکلگیری سماجت افراد است که هر یک به نحوی موجب شده طرحها با اموری خارج از حوزه خواندن پیوند بخورند و خواندن را از شکل متعارف و یا مقدساش آزاد کنند. کلیت این طرحها سبب شده خواندن دیگر در موقعیت چنین قضاوتهایی قرار نگیرد: «چهجور خواندنی درست است؟»، «چه کسی درست خوانده یا نخوانده است؟»، «چه تعریفی از خواندن جدید و مناسب دارید؟»، «چه اثری باید خوانده شود و چه اثری نباید خوانده شود؟» و...