«سه نفر میروند دیدن شاه»، در قالبی سوررئال و ابسورد به درونشناختی رابطه فرد و اجتماع میپردازد. ملتی به امید پا گرفتن شهری آرمانی از حلبی به رهبری مایکل هاکینز با کار شاق و توانفرسا از یک ژرفدره خاکبرداری میکنند و همه بر این باورند که کار فضیلت است و سعادت و تنعمشان در گرو کار نظاممند است. مایکل هاکینز نمادی از رهبران بردهپروری است که با وعدههای دروغ سر کار میآیند و هدفشان ساختن آرمانشهر موعود و تحقق آرمانهای متعالی نیست بلکه ماندن بر اریکه قدرت است و حفظ نظام حاکم...
این خانه حلبی من هیچ کم و کسری نداشته. تنها از حلب ساخته شده و در تمام مدتی که امپراتوریها برچیده شدند این خانه استوار مانده. هم جانپناهم است و هم دژم. باشد که معبدم شود... از متن کتاب