من عادت نبشتن نداشتهام هرگز، سخن را چون نمی نویسم و در من می ماند، و هر لحظه مرا روی دیگر میدهد، سخن بهانه است؛ حق نقاب برانداخته است، و جمال نموده. (مقالات شمس، ص 225)
شمس تبریزی عامل تحول روحی و زایش فکری و هنری مولاناست. او با اصالت اندیشه و زبان سحرآفرین خود مولانا را شیفته کرده. او تقلید را سبب همه فسادها میداند، به قواعد و اعتبارات از پیش معین و تفکرات قالبی توجهی ندارد؛ می اندیشد، عمل میکند و هیچ گونه هراسی به دل راه نمی دهد. چنان که خود میگوید او را با عوام هیچ کاری نیست و تنها انگشت بر رگ بزرگان می نهد.
شمس اندیشمندی است تیزبین و ژرف نگر اما در عین حال از توجه به ساحت عمل و فرصت شمردن غنیمت وقت غافل نمیشود و با این که فردی است عملگرا، از موشکافی های نظری هم عقب نمی ماند؛ میراث حیات او آمیزه ای است از بینش و روش؛ شهود و عقل.
جلد اول کتاب شمس تبریز طرحی است از منظومه فکری شمس در سه بخش کلی انسان، حقیقت، و عشق.