ببینید ما حالا چگونه به آن ساده لوحیهای دوره ویکتوریا میخندیم. آنها فکر میکردند همه چیز را میدانند. در نظر آنها کهکشان کوچک، برای جای گرفتن چند میلیون ستاره به خوبی سامان داده شده بود. سیارهها با ریسمان استوار نیوتن، در هوا معلق بودند و تمام کیهان مانند یک ساعت سوییسی کار میکرد. و این پایین روی زمین، حیات در یک تالاب کوچک گرم شروع، و به دنبال آن تکامل در قلمروی نظریه سترگ آقای داروین انجام شده بود. ماده از حدود یکصد اتم مختلف ساخته شده بود که مانند مدل کوچکی از سیارات کار میکردند توپهای کوچک بیلیارد، با رفتار منظم. علم به پایان خود نزدیک میشد. و تمام چیزی که باقی مانده بود فقط گذر از یک تقاطع دیگر و رسیدن به نقطه پایان بود. ما تقریبا در قله فهم قرار داشتیم. اما قله غیر واقعی از کار درآمد...