ترجمه متون فلسفی و حفظ معنای قصدشده آنها، به همراه نگهداری تقریبی سبک اتخاذشده توسط نویسنده، کار بسیار دشواری است. به همین دلیل بسیار تعجبآور است که تنها مقدار اندکی از محتوای مطالب مربوط به نظریه ترجمه به واقع به این حوزه اختصاص دارد. کانون بحثهای پویای پانزده سال اخیر، ترجمه متون ادبی است و ترجمه متون فلسفی به نسبت از موقعیتی حاشیهای برخوردار است... «[...] زبان فلسفی درختی تنومند نیست که بیحرکت، و چنان آشنا باشد که باعث اطمینان خاطر شود. بلکه فوجی است از پرندگان عجیب و غریب، که پراکنده میشوند و باز به هم میپیوندند، لحظهای فرود میآیند، آنگاه پر میکشند و از نظر دور میشوند»