تامایا دیلوادی کلاس پنجمی و مارشال ولش کلاس هفتمی از وقتی دبستانی بودند، همراه هم پیاده به مدرسه میرفتند و به خانه برمیگشتند.ولی وقتی چاد هیلیگاس زورگو با مارشال قرار دعوا میگذارد، برنامهی روزانهی آنها تغییر میکند. مارشال برای فرار از دعوا، تصمیم میگیرد از مسیر میانبری در جنگل به خانه برود. تامایا که دلیل تغییر مسیر مارشال را نمیداند، ناراضی پشت سر او راه میافتد؛ زمان زیادی نمیگذرد که بچهها گم میشوند. و بعد به دردسر بزرگی میافتند؛ بزرگتر از آن چیزی که تصورش را میکردند.
چند هفته بعد مقامات و مجلس سنا درگیر ماجرا میشوند و رازی فاش میشود که بر آیندهی همهی دنیا تاثیر خواهد گذاشت.