لوران بینه در این رمان به بهانه اینکه بالاخره «چه کسی رولان بارت را کشت؟» با درهمآمیختن واقعیت و خیال گام به دنیای روشنفکران مشهور سالهای دهه 1980 میگذارد و از این رهگذر خواننده را در جریان زندگی روشنفکری آن دوره، اختلافات و رقابتها و حسادتها و روابط و... قرار میدهد و طنازانه از بسیاری از روشنفکران تقدسزدایی میکند.
رولان بارت در فوریۀ 1980 بر اثر تصادف جان میسپرد. بارت در روزی دچار این حادثه میشود که از ضیافت ناهاری با فرانسوا میتران، یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری سال 1981، به دفتر کارش در کُلژ دو فرانس برمیگردد. هرچند میتوان مرگ بارت را صرفاً حادثه تلقی کرد اما او همراه خود سندی داشته که احتمالاً همان مرگش را رقم زده و بنابراین ممکن است تصادف قتلی برنامهریزیشده بوده باشد. در چنین اوضاعی است که ژاک بایار کمیسر پلیس فرانسه مأمور میشود که به پروندۀ تصادف رولان بارت رسیدگی کند و آن سند را بیابد، سندی که امنیت ملّی فرانسه را به خطر میاندازد. این سند چیست و چرا پای عده کثیری از روشنفکران و چهرههای مشهور، ازجمله امبر تو اکو، میشل فوکو، دریدا، جان سرل، کریستوا، لویی آلتوسر و مهمتر از همه رومن یاکوبسن را وسط میکشد؟