اما امروزه همۀ انسانهای کوچک ترحم را فضیلت مینامند: آنها برای بداقبالی بزرگ، زشتی بزرگ، ناکامی بزرگ، احترامی قائل نیستند! این واپسین سخن فلسفۀ تراژدی است؛ نه برای انتقال همۀ هراسهای زندگی به قلمرو چیزدرخود، بیرون از مرزهای احکام ترکیبیِ پیشینی، بلکه برای احترام به آنها! آیا پوزیتیویسم یا ایدهآلیسم میتوانند از این رهگذر پاسخی به «زشتی» بدهند؟ وقتی نیکلای گوگول دستنویسهای جلد دوم نفوس مرده را سوزاند مجنونش خواندند؛ وگرنه محال بود ایدهآلها را نجات داد. اما گوگول وقتی دستنویس قیمتیاش را سوزاند بیشتر حق داشت تا وقتی که آن را نوشت. این چیزی است که ایدهآلیستها هرگز در برابرش مدارا نخواهند کرد؛ آنها به «آثار گوگول» نیاز دارند، ولی کاری به خودِ گوگول، به «بداقبالی بزرگ، زشتی بزرگ و ناکامی بزرگ» او ندارند. پس بگذار قلمروی فلسفه را تا ابد ترک گویند!