شکستن قفل در آپارتمان سخت نبود.
پیچگوشتی را انداخت روی جاکفشی کابشن خود را از جا رختی برداشت کمی لای در را گشود نگاه کرد صدایی شنید ترسید کابشن را برد پشت سر منتظر ماند.
در راهپله هیچکس دیده نمیشد دو دل بود راهپله را آرام طی کند یا تند، خوبی آهسته رفتن این بود که شک کسی برانگیخته نمیشد و بدیش این که اگر پریجان از خرید برمیگشت و او را در راهپله میدید آنوقت دیگر واویلا