عنوان این مجموعه مقالات ناظر بر مثلی است که در مثنویمعنوی مولانا، جلالالدین محمد بلخی، آمده است: «پیش مومن کی بود این غصه خوار / قدر عشق گوش عشق گوشوار»؛ در حکایت شاعری غریب که به شهر حلب در میآید و نمیداند عزا و ماتم عاشورا از چیست و برای کیست.» هاشمینژاد با انتخاب این عنوان برای کتاب خود مفهومی وسیع از «عشق گوش، عشق گوشوار» در نظر دارد: همانقدر که گوش را دوست میداری، گوشواره را هم دوست بدار. نویسنده کتاب بارها در میان نوشتههایش به کنایه و صریح گفته است که عشق و علاقه به فرهنگ ایران - گوش - با ابراز آن به مظاهرش - گوشوار - فراهم میآید. آن تنوع موضوعی که در کارهای نویسنده این مقالات دیده میشود، از همین تعلقخاطر مایه میگیرد. شعر، داستان، نقد، گزارش، ترجمه، تالیف و پژوهش و... همه ابزاری هستند برای ابراز این تعلق؛ عشق به فرهنگ ایرانی. کتاب از هفت مقاله تشکیل شده است. مقاله اول کتاب با عنوان «چشمانداز تاریخی روایت؛ یک بازنگری» به تحول تاریخی روایت در فرهنگ فارسی میپردازد. این مقاله بنیادی را پی میافکند که بتوان تحقیقات تاریخی مربوط به تحول روایت در فرهنگ ایرانی را در آن مسیر ادامه داد. مقاله دوم کتاب «جستوجویی در بازیافتن منابع نمایش در ایران» نام دارد و نویسنده بهبهانه جستوجویی تاریخی در تحول «ژست» که پیش از این «حرکات و سکنات» خوانده میشد، آثار دراماتیک ادب ایرانی را گنجینه آن میداند. کتاب «مرآتالبُلَها» اساس مقاله سوم کتاب «فرهنگ پایه تیپشناسی شخصیتهای ایرانی» است که به جایگاه فراموششده و نادیده گرفتهشده این کتاب میپردازد. مقاله چهارم کتاب «زبان نیایش» نام دارد که به شناسانیدن یک قطعه نیایشی منصور حلاج اختصاص دارد. در این مقاله دغدغه زبان و نیایش کنار هم نشسته است. «هنر عارفبودن» بهعنوان مقاله پنجم وجهی از وجوه ظاهری عارف را در مواجهه با مردم نشان میدهد که باطنی پیچیده دارد. عارف کیست و چه ویژگیهایی او را متمایز از دیگران میکند؟ کوشش برای نزدیکشدن به حقیقت سیمای مرگ، هر آنچه در ادبیات فارسی انعکاس یافته و از باورهای دینی و معادشناسی ایرانیان متاثر شده، اساس مقاله ششم کتاب «مرگ رویاروی» قرار گرفته است. این کتاب در مقاله پایانی خود به «چهار خاطره بادآورد به روایتِ شاهپریان» میپردازد که درقیاس با 6 مقاله پیشین وضع مستقلی دارد.