آغاز یک عشق: باز دارم درهم تعریف میکنم. میدانم که دیگر مجال بهانه آوردن نیست. باید از اولین ملاقاتم با هلنه میگفتم. باید اعتراف کنم که عاشق هلنه بودم، و باید این را هم اضافه کنم: از همان اول، یعنی از اولین دیدارمان. اعتراف سختی است و من تازه توان به زبان آوردنش را پیدا کردهام. اما این عشق ناممکن شده. برای همین باید الآن در مورد عشقی گزارش بدهم که اجازهاش را به خودم ندادم، عشقی که زمانی شاید میتوانستم به واقعیت درش بیاورم و دیگر امکانش نیست. کار سادهای نیست. طبیعی است که الآن میدانم هلنه آن کسی نبود که من در او میدیدم...