جستجو نتیجهای نداشت
نتیجه جستجو
از
تا
مرگ من روزی فرا خواهد رسید: در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبارآلود و دور یا خزانی خالی از فریاد و شور مرگ من روزی فرا خواهد رسید: روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر سایهای ز امروزها، دیروزها!
همیشه همین طور است... همیشه اینگونه بوده است: تا آن هنگام که هستند نه هنرشان و نه خودشان را بر نمیتابیم ولی گذر زمان که تاریخ نام نهادیمش به تکرار نشان داده است که تمامیشان برتر از تنگ نظریها بودهاند آن هنگام که رفتند، ماندند و جاودانه شدند همچنان که او «فروغ جاودانه» شد
دلم گرفته است دلم گرفته است به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیده شب میکشم چراغهای رابطه تاریکند چراغهای رابطه تاریکند کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنیست...
در سرزمین قد کوتاهان معیارهای سنجش همیشه بر مدار صفر سفر کردهاند چرا توقف کنم؟ من از عناصر چهارگانه اطاعت میکنم و کار تدوین نظامنامه قلبم کار حکومت محلی کوران نیست
این کتاب مجموعة اشعار دیوان فروغ فرخزاد، با مقدمهای از فرزاد پورنعمتی است. اشعار مجموعههای اسیر، عصیان، تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد در این کتاب گردآمدهاند.
ای ستارهها که بر فراز آسمان با نگاه خود اشارهگر نشستهاید ای ستارهها که از ورای ابرها بر جهان ما نظارگر نشستهاید آری این منم که در دل سکوت شب نامههای عاشقانه پاره می کنم ای ستارهها اگر به من مدد کنید دامن از غمش پر از ستاره میکنم