اگر بتوانیم متون مهم گذشته را از نو به سخن بیاوریم، یعنی تار پودشان را بشکافیم، ساختمانشان را بشناسیم، زبانشان را حلاجی کنیم، مبانی و مبادی فلسفیشان را بفهیم، اگر بکوشیم چون باستانشناسی محتاط و مجرب، ذهنیت و جهانبینی مستتر در هر یک از این متون را بازسازی کنیم، رابطه این ذهنیت را با ساخت قدرت زمانش دریابیم، شاید از این راه بتوانیم بالمال، ذهن و زبانی نقاد و خدبنیاد بیابیم که هم از قید سنت فارغ است، هم از تقید و تعبد از غرب، همرنگ و همبافتی بومی دارد، هم پشتوانهای جهانی.