«بدن» آدمی پیش از کشف، سیارهای است ناشناخته. بیگانگی با آن ما را از خود و دیگران و جهانی که در آن زندگی میکنیم دور میکند و این شروع بیماری است. زبان این سیاره قواعد خودش را دارد؛ شبیه کد مورس، اختصاصی و منحصربهفرد است. فهمیدنش آسان نیست و میتواند با سوءفهم آغاز شود اما این اولین قدم برای نزدیک شدن به این «بدن مندی» است.
در این سیاره «کلافگی» زبان مشترک آدمی است. لازم نیست زبان چینی یا فرانسه بلد باشیم تا بتوانیم آدم کلافه را از آدم بیکلافه تشخیص دهیم. کلافگی در بدن ما آدمها خانه کرده، در جایی عمیق و دور از دسترس. کاش دستمان میرسید از لابهلای گوشت و استخوان آن را بیرون میکشیدیم و بیکلافگی را تجربه میکردیم. کلافگی با درد سرشانه، دستها، پاهای بیقرار، پلکهایی که میپرد و عرقی که روی پیشانی نشسته خودش را نشان میدهد. اینها تعدادی از نشانههای آشنای این مهمان ناخوانده آدمی است. کلافگی نوعی استیصال و درماندگی ما در این سیاره است. جایی خواندم این نقطه کوچک آبی که ما اسمش را زمین میگذاریم و خانه فعلیمان است، جای مناسبی برای این بدن نیست و بهعلت نیروی جاذبه و چند کوفت دیگر با بدن ما چندان سر سازگاری ندارد. منشأ بسیاری از دردهای جسمانی یا حداقل یکی از عللش این است که ما به این سیاره پرتاب شدیم، پیش از آنکه با آن سازگار شده باشیم.