کیمیا خاتون دختر محمدشاه ایرانی و کراخاتون، زیباروی اکدشانی، که پس از مرگ شوهرش به عنوان همسر دوم به عقد و ازدواج محمد جلالالدین بلخی درآمده بود، پس از ازدواج مادرش ساکن حرم مولانا شد، و داستان حیرتانگیز زندگی وی بالمآل نگاهی نیز به بخشی از زندگی واقعی، خانوادگی و به عبارت دیگر بعد انسانی حیات مولانا دارد یعنی آن بخش از زندگی او که همواره در سایه عظمت ابعاد روحانی، عرفانی و فرا انسانی شخصیتش به محاق فراموشی سپرده شده. از همین روی است که هرچند این رمان تاریخی برداشتی خیالپردازانه از یک ماجرای واقعی میباشد سعی بسیار رفته تا واقعیترین تصویر خیالی ارائه گردد.