صحت در این داستانکها ، بدون این که در دام اطناب و کلیشه بیفتد، خواننده را مستقیم با نقطه اوج روایتش روبهرو میکند و او را به درنگ وا میدارد. در این کتاب ما به همراه راوی در یک تاکسی نشستهایم و هر روز مسیری کم و بیش ثابت را طی میکنیم. طی این مسیر اما هر بار مسافران جدید، رانندگان جدید و اتفاقات جدیدی منتظرمان هستند. و راوی نکتهپرداز و طناز کتاب ما را از وقایع آن روز آگاه میکند. از دعوای زن و شوهری راننده تاکسی گرفته تا زلزلهای که آن روز آمده،از موضوع مرگ مارادونا تا مهاجرت اجباری جوانان،از خبر قتل یا خودکشی صفحه حوادث روزنامه. غمهای کوچک و بزرگ و حتی عشقهای نوجوانی و جوانی.