جستجو نتیجهای نداشت
نتیجه جستجو
از
تا
یک روز زیبای بهاری، کلوچه توتفرنگی به دوستانش پیشنهاد میدهد که با هم به یک پیکنیک بروند. آنها، همه، راهی یک گردش پرماجرا میشوند پیشپیشو هم، با آنها همراه میشود...
شهر تمشک کوچولو، منتظر رسیدن عید سال نو بود! دختر توتفرنگی هم، داشت خودش را برای سال جدید و جشن سال نو آماده میکرد...
لیلی تمشک، در حالی که آهنگی را زمزمه میکرد، گفت: یک، دو، سه! فراموش نکن که تو شاهزاده هستی. دوستش توت فرنگی هم در صحنه، پاهایش را به زمین میکوبید و آکروبات بازی میکرد، کارگردان شهر تمشک کوچولو هم داشت، آنها را تماشا میکرد.