آیا تا به حال با کسی ملاقات کردهاید، برای مدتی با او قرار گذاشتهاید، همه چیز خوب پیش میرود، اما به محض اینکه اوضاع جدیتر شد، همه چیز شروع به تغییر کرد؟ شاید آن افراد در قرار «تطابق کامل» داشتند، اما زمانی که رابطه به نقطهای رسید که انجام شد، هر دوی شما شروع به نشان دادن رنگ واقعی خود کردید. در این نوع رابطه، عمل از نفس انجام میشود، سپس با گذشت زمان به مرحلهای میرسد که دیگر نمیتوانید کاستیها و آسیبپذیری خود را پنهان کنید و قبل از اینکه متوجه شوید، همزیستی از بین میرود.
این یک تجربه بسیار رایج است. همه ما تا حدی این کار را با بهترین رفتار خود در مرحله پیشنهاد هر رابطه انجام میدهیم. نکته این است که داشتن هویت جعلی میتواند تصمیمی آگاهانه باشد که کسی میگیرد... اما اگر ناخودآگاه باشد چطور؟
بسیاری از ما هویتهای کاذبی ایجاد کردهایم که مبتنی بر وابستگی نفس به روابط، تجربیات و ایدههای گذشته است. نفس به سختی کار میکند تا ما را متقاعد کند آنچه هستیم نتیجه همه چیزهای بیرونی است که تجربه میکنیم و نحوه درکمان از آنها باعث میشود احساس رکود و گیرکردن کنیم. به عنوان مثال، اگر در یک درس در مدرسه شکست بخوریم، نتیجهگیری خودکار این است که ما در آن درس شکست خوردهایم. اگر برتر باشیم، پس موفق هستیم. ایگو بر اساس دیدگاه محدود ما از جهان به نتیجه میرسد و پذیرش اینکه هر چیز دیگری میتواند درست باشد، برایش مشکل است. به همین دلیل اگر کسی باور داشته باشد که همه مردان بد هستند، در برابر هیچ واقعیتی که برخی از مردان خوب هستند، پذیرا نمیشود.