آدام فارمر رازی دارد که خودش هم از آن بیخبر است. یک روز صبح، سوار بر دوچرخه، راهی سفری میشود تا بستهای را به پدرش برساند؛ بیخبر از آنکه این سفر به کشف راز، گذشته فراموششده و هویت گمشده او ختم خواهد شد. آدام در ظاهر پسر نوجوانی است با دغدغهها و ترسهای معمول، و پدر و مادری که شاید بیش از حد مراقب او هستند. اما آیا حقیقت هم همین است؟ آیا دغدغهها و ترسهای او معمولیاند؟ آیا پدر و مادرش دلیلی برای این همه مراقبت دارند؟ اصلا، آدام فارمر، نام واقعی اوست؟ حقیقت همین اطراف پرسه میزند، منتظر آدام تا پیدایش کند و بار آن را،خواسته یا ناخواسته، بر دوش بکشد.