آنا پاترسون، بازیگر تئاتر و سینما، به مناسبت سالگرد درگذشت دخترش، خانواده و دوستان را در خانه ویلایی خود جمع کرده است تا دیداری تازه شود؛ بیخبر از آنکه قرار است رازهای مگو فاش شوند و زخمهای کهنه دوباره سر باز کنند! خانه که تار و پودش را با هزاران خاطره بافتهاند شبیه همان خانههایی است که پیش از این در آثار آنتوان چخوف دیده بودیم. فقط با یک تفاوت: در خانه ویلایی، خبری از تپانچههای خشمگین چخوف نیست؛ در آن گلولهای شلیک نمیشود، کسی خودکشی نمیکند، ولی هوای صحنه بس طوفانیست. بس طوفانی!