غزل نمیشود آرام یک دهن بیتو.
دریده بانوی احساس پیرهن بیتو.
در این سکوت زبان کلام خاموش است.
گرفته زانوی غم در بغل سخن بیتو.
پرندهایست در آیینهام که میخواند.
ترانههای غریبانه در وطن بیتو.
پریده فاختهی شعر از دریچهی ذوق.
شکسته پنجرهی بغض انجمن بیتو...