موضوع این کتاب چنانکه اسم آن مینماید، تاریخ ایران قدیم است. برای حصول این مقصود در بادی امر چنین به نظر میآمد که باید کتاب را موافق ادوار به قسمتهایی تقسیم کرده به شرح وقایع و حوادث هر قسمت مرتبا پرداخت و پیش رفت؛ ولی پس از قدری تامل در تعقیب این نظر تردید حاصل شد، زیرا ایران قدیم در یکی از دورههای عمر خود به ترتیب تاریخی نخستین دولت جهانی به شمار میرفت و مشرق قدیم را شامل بود. در دورههای دیگر عهد باستانیاش هم، اگر تمام مشرق قدیم را در بر نداشت، باز مهمترین دولت آن محسوب میشد. پس برای فهم تاریخ قدیم ایران مقتضی است بدانیم که مقصود از مشرق قدیم چیست، از گذشتههای چه مللی تاریخ آن ترکیب یافته و چه مقامی را این ملل در دنیای قدیم حایز بودند. معلوم است که مشرق قدیم را در مدخل ایران نمیتوان شناساند زیرا در این صورت کتابها باید نوشته شود و این خود، کاری است خارج از موضوع این کتاب، ولی چون سکوت محض هم منافی با فهم وقایع ایران قدیم است، ناگزیر باید کلیاتی از مشرق قدیم در مدخل و در جاهایی که با موضوع مناسبت دارد گفته شود. بیان این کلیات خواننده را از مطالعه کتبی که مربوط به تاریخ مشرق قدیم است بینیاز نمیکند، ولی اهمیت مشرق قدیم را اجمالا نشان داده خواننده را برای فهم وقایع ایران آماده میسازد. این نکته نیز روشن است، که چون به بیان کلیاتی از مشرق قدیم مبادرت شد، بالطبع باید مطالبی را هم که با این کلیات مربوط است، به طور ساده و مختصر به خاطرها آورد. لذا این نوع تذکرات نباید باعث حیرت گردیده تصور رود که مولف از موضوع خارج شده، به خصوص که خواستهایم این نوع مطالب را یکدفعه گفته برای تکرار آن در جاهای دیگر کتاب موجبی نداشته باشیم.