سفر طولانی جوزف کمبل در دل دریایی از اساطیر باستان، جست و جویی به یک اندازه معنوی و علمی بود. کمبل در جریان خواندهها، نوشتهها، سفرهای حیرتانگیز، و نیز دیدارهایش با بسیاری از تاثیرگذارترین مردان و زنان قرن، در میراث اساطیری دنیای ما شباهتهای قابلتوجهی کشف کرد و این باور عمیق دوران جوانیاش تحکیم شد که در دل طبیعت نوعی وحدت بنیادین وجود دارد.
رویکرد تاریخی و تطبیقی کمبل به اسطورهشناسی، دین و ادبیات، به خلاف تاکید پژوهشی متداول بر تفاوتهای فرهنگی، شباهتها را در کانون توجه خود قرار میدهد. او بر این عقیده بود که مضمونهای مشترک یا کهنالگوها در قصهها و ایماژهای قدسی به فراسوی تنوعها یا تجلیات فرهنگی راه میبرند.
کمبل مینویسد: «میدانید من کتابهایم را برای دانشجویان و هنرمندان نوشتم، نه منتقدان و پژوهشگران. وقتی میشنوم کارم چقدر برای اینها هم مفید بوده است، نمیتوانم به شما بگویم چقدر از این بابت خوشحالم. این به معنای آن است که مجموعه گسترده اسطورههایی که من شانس کار کردن روی آنها را داشتهام، در یک نسل تازه نیز زنده خواهد ماند، میدانید این کار هنرمند است که به بازتفسیر داستانهای کهن بپردازد و آنها را بار دیگر در شعر و نقاشی و فیلم زنده کند».