فلسفه و فیزیک هر دو میخواهند به درکی روشن از جهانی برسند که هر آینه در آن زندگی میکنیم. پرسش از ماهیت بنیادی واقعیتهای فیزیکی، همزمان، پرسشی فلسفی و فیزیکی است. فیزیک به بررسی سرگذشت جهان فیزیکی در فضا و زمان (یا فضا - زمان) مینشیند، اما خود فضا و زمان وجودهایی مبهماند که بر حواس نیز پدیدار نمیشوند؛ آنها نه هیچ رنگی دارند و نه هیچ طعم، صدا، بو یا شکلی عینی، بلکه ظاهرا ساختاری هندسی دارند. کتاب پیش رو، در پی واکاوی ماهیت این ساختار، نخست نظریه نسبیت را به مثابه نظریهای در باب هندسه فضا و زمان بررسی میکند و در گام بعد به سراغ نسبیت خاص و نسبیت عام میرود.