لانا عاشق قصههاست؛ بهخصوص قصههایی که او و هریسون، برادرش، آنها را به بازیهای واقعی تبدیل میکنند. اما وقتی هریسون به این نتیجه میرسد که دیگر برای بازی کردن با خواهرش بزرگ شده، لانا احساس تنهایی میکند. تا وقتی که یک اتفاق جادویی میافتد...
لانا دریچهای به سرزمین پریان کشف میکند که آن را در فروشگاه جدید عجیبی پنهان کردهاند، اما قصههایش از آن مدل افسانههایی نیست که پایان خوش دارند؛ آنها ناشناخته و خطرناکند و شخصیتهایش به کمک لانا نیاز دارند تا جادوگر بدجنس را شکست بدهند. ولی لانا به تنهایی از پس این کار برنمیآید.
آیا لانا میتواند قبل از اینکه خیلی دیر شود هریسون را متقاعد کند تا دوباره قصهها را باور کند و با او همسفر شود؟