این کتاب دیدگاه یکی از فلاسفهی یونان باستان را دربارهی آزادی با شما در میان میگذارد. اپیکتتوس، نویسنده و صاحب مباحث مطرح شده در این کتاب، برده به دنیا آمد. (نام یونانی او به معنای دربندشده است.) او در خانهی اپافرودیتوس، منشی امپراطور روم نرون که خود مردی آزاد بود، بهعنوان برده کار میکرد. در آن زمان، اپیکتتوس افکار خود را پیرامون آزادی بهراحتی به زبان میآورد. البته او سالهای زیادی طعم آزدای را چشید، اما تجربهی بردگی تاثیر خود را روی فلسفه گذاشت. محدودیت اصلی در آزادی شخصی در یونان و روم باستان آن چیزی بود که اپیکتتوس خودش آن را تجربه کرده بود: عرف اجتماعی و بیآبرویی بردگی. این همان بردگی، ارباب داشتن و خدمت کردن به دستور دیگری بود که به آزادی در مفهوم کهن آن بار عاطفی و ارزشی مثبت میبخشید. حرکات بدنی بردگان در طول ساعات بیداری به شدت متکی به تمایلات اربابان بود و بهواسطه کارهای نوکرمآبانهای که باید انجام میدادند، محدود میشد. اما بردگان نیز مانند دیگر آدمیان صاحب ذهن و فکر هستند و ذهن نیز مانند تن در معرض آزادی و محدودیت توامان است. شما میتوانید در جهان بیرون آزاد باشید و در جهان برون برده. میتوانید تحت سلطه اربابان روانیای چون تمایلات، هوسها و خواهشهای فلج کننده باشید. برعکس ممکن است در جهان بیرون دربند و اسیر باشید اما از درون عاری از هرگونه ناهماهنگی و محرومیت! آنقدر آزاد که خودتان را مسئول حال خوب خود بدانید، هیچ احساس کمبودی داشته باشید و چیزی نباشد که نتوانید خودتان آن را فراهم کنید. آزادی دومی در جوهره وجودیاش همان آزادیست که اپیکتتوس، این فیلسوف کهنهکار رواقی، کانون اصلی آموزههایش قرار داده است.