شکسپیر در بسیاری از نمایشنامههای خود این پرسش را مطرح میکند که چرا مردمان مجذوب زورگویی میشوند که آشکارا برای حکومت کردن مناسب نیست، کسی که تابع تصمیمات خودسرانه خویش است، به حقیقت اعتنا ندارد یا چشم بر آن میبندد؟ چرا در شرایط خاصی، دروغگویی، ابتذال یا بیرحمی رذایلی مهلک به شمار نمیآیند، بلکه افسونگر جلوه میکنند و هوادارانی پرشور مییابند؟ چرا مردمانی که اغلب صاحب عزتنفس و غرورند، به بیشرمی مطلق عوامفریب جباری تن میدهند که بیپروا هر چه میخواهد میگوید و هر کار میخواهد میکند؟
شکسپیر بارها بهای فاجعهبار چنین تندادنی را به تصویر کشیده است: فساد اخلاقی، اتلاف گسترده منابع، از دست رفتن جانها؛ و نشان داده که برای بازگرداندن درجهای از سلامتی به ملتی آسیبدیده، چه اقدامات قهرمانانه، دردناک و حادی لازم است. او در نمایشنامههایش میپرسد آیا راهی هست که لغزش به سوی حاکمیت خودکامه، پیش از آن که دیر شود، متوقف گردد؟ آیا هیچ ابزار موثری هست که از آن فاجعه اجتماعی، که جباریت به حتم به بار میآورد، جلوگیری شود؟
قدرت یافتن بیش از پیش عوامفریبان در سراسر جهان، از ایالات متحده تا اروپا، استیون گرین بلت را بر آن داشته تا با بازخوانی دقیق نمایشنامههای شکسپیر پاسخی را برای این پرسشها بیابد.