آنالیسا میپرسد:«قصد داری نخستوزیر بشوی؟»
کرت میگوید:«بله... و تو هم قرار است به من رای بدهی.»
آنالیسا میگوید:«تا ببینیم... ولی من یکی که ترجیح میدهم تو تلاشت را بکنی نخستوزیر بشوی تا این که خبیث و علاف پرسه بزنی. شاید دیگر مجبور نشوم تو را بیرون بیاندازم.»
کرت میپرسد:« یعنی تو در این فکر بودی که من را بیندازی بیرون؟»
آنالیسا میگوید:«بله، در فکرش بودم.»
کرت میگوید:«خب من به عمرم از این حرفهای پرت و پلا نشنیده بودم. هیچکس نامزد نخستوزیری را از خانهاش بیرون نمیاندازد.»