جستجو نتیجهای نداشت
نتیجه جستجو
از
تا
برای این که صدایت را بشنوند. نیاز به غریدن نیست... چگونه شیر باشیم قصه یک شیر و یک اردک است که با شجاعت میخواهند خودشان باشند.
این مکس است و اینم پرنده. مکس دوست دارد با پرنده دوست شود. حتی دوست دارد پرنده را دنبال کند و شاید هم مثل یک لقمه خوشمزه بخوردش. ولی اینکه دوستی نمیشود.... میشود؟
با مکس آشنا شوید. مکس شجاع. مکس نترس. مکسی که موشها را شکار میکند. ولی، مکس برای اینکه موشها را شکار کند، اول باید ببیند اصلا موش چه ریختی است. راستی اصلا موش چه ریختی است.
این مکس است. مکس خیلی خوابش میآید. از وقت خوابش هم گذشته است. مکس پشت گوشهایش را تمیز کرده ولی وقتی نمیتواند ماه را پیدا کند که شب بخیر بگوید، بیرون میرود تا پیدایش کند. این کار آنقدرها هم که مکس امیدوار بود آسان نیست...
مکس یک بچه گربه نترس است. مکس یک بچه گربه شجاع است. مکس بچه گربهای است که دنبال موشها میکند. اما موش چه شکلی است؟
مکس دلش میخواهد با پرنده دوست باشد. اما این را هم میخواهد که پرنده را بگیرد و شاید بخواهد او را، که خوراکی لذیذی است، بخورد. اما دوستی که اینجوری نیست... هست؟