جیک داناهیو مترجم و نویسنده مستعد اما آسوپاسی است که، علاوه بر تمام مشکلاتی که از بیپولیاش آب میخورد، بهتازگی بیخانمان هم شده. جستوجوی او برای یافتن سرپناه به موقعیتهایی مضحک و ملاقات با آدمهایی عجیب میانجامد؛ پایش به یک حیوانربایی باز میشود، با جمعی کمونیست دمخور میشود، برای یافتن دوستی قدیمی به پاریس سفر میکند و در این میان با دوستان فیلسوفمآبش درباره فلسفه عشق و معنای دوستی و ماهیت زبان گفتوگو میکند.