خاطرهای در درونم است
چون سنگی سپید در درون چاهی.
سرستیز با آن ندارم، توانش را نیز:
برایم شادی است و اندوه.
در چشمانم خیره شود اگر کسی آن را خواهد دید.
غمگینتر از آنی خواهد شود
که داستانی اندوهزا شنیدهاست.
میدانم خدایان انسان را
بدل به شیئی میکنند، بیآنکه روح را از او برگیرند.
تو نیز بدل به سنگی شدهای در درون من
تا اندوه را جاودانه سازی.