- دلم برای قدیم تنگ شده؛ وقتی بچه بودیم و بی خیال بازی میکردیم.
- اما من دلتنگ اون روزها نیستم. نگاهش کردم. با جدیت نگاهش در صورتم چرخید و صورتم را داغ کرد.
- حسوحال این روزها رو بیشتر دوست دارم. اون وقتا فقط باید چهارچشمی دوتا بچه تخسوشیطون رو میپاییدم تا خرابکاری نکنند، اما حالا... میمیرم برای مراقبت از خانمی که روبهرومه.