وقتی خانواده آلن دی رایت در زمان کودکیاش از هم پاشید، او در دل خودش را مقصر دانست. در تمام دوران مدرسه فکر میکرد: من چه اشکالی دارم؟ چطور میتوانم دوستداشتنی باشم؟ او ناخودآگاه ویرانگرترین و متداولترین عهد را با خود بست. او به خود گفت: « هر کاری که بتوانم میکنم تا دیگران دوستم داشته باشند.»
به مرور زمان، عهدی که او با خود بسته بود به مشکلات جدی در بزرگسالیاش انجامید، از جمله:
حساسیت شدید: چرا با کوچکترین انتقاد به شدت ناراحت میشوم؟
شک و تردید نسبت به خود: چرا همیشه قابلیتها و انگیزههایم را زیر سوال میبرم؟
خودشیرین برای دیگران: چرا نمیتوانم به دیگران نه بگویم یا از کشمکش میترسم؟
ترس از شکست: چرا احساس میکنم باید عالی و بی نقص باشم؟
خرابکاری در کار خود: چرا نمیتوانم موهبتهایی را که خدا به من داده بپذیریم و از آنها درست استفاده کنم؟
آلن دی رایت در این کتاب بسیار ارزشمند دعوتتان میکند تا راه حل ساده این مسایل همگانی را کشف کنید. از اسارت گذشتهتان رها شوید و زندگی نو و رضایتبخشی را بر پایه ایمان، امید و اعتماد آغاز کنید.