نقدا که توی این دنیا و با آن عقبه دستش به قانون این مملکت نمیرسید و علی تنها کلید هفتسنگ را از او گرفته بود، به نشانه پایان دخل و تصرف در عمارتی که یک روزی، یک جایی پسر نوجوانش به تیر غیب عقدههای این مرد و خواهر نسیانگرفتهاش دچار شده بود و یقینا نه آن تکیه وقفشده امام زمان و نه هیچ حسنهای نمیتوانست رد خون به ناحق چکیده روی آن کتانیهای برزنتی را پاک کند.