مدتها بعد، فضای شناختهشده تحت سیطره امپراتوری تیکسکالان است. در ایستگاه لسل که یک ایستگاه مستقل است و کارش استخراج مواد معدنی است، آدم به تعداد کافی وجود ندارد. لسل برای تجربه یک جامعه کارآمد، برای جبران فقدان در تنوع زیستیاش، به خاطره نسلهای قبل خود چنگ میاندازد. اما در تیکسکالان که یک امپراتوری غرق در گل و شعر است، گذشته به طریقی دیگر رخ مینمایاند. افسانهها و قصههای این امپراتوری چندین هزارساله، روشی دیگر از جاری شدن تجربههای پیشین است. یک دور. برگشتن سر خط، دوباره از اول.