دکتر «ایبن الکساندر» یک جراح برجسته مغز و اعصاب است که بیشتر عمر کاری خود را در بیمارستانها و دانشکده پزشکی هاروارد سپری کرده است.
او به عنوان یک جراح، در زندگی کاری خود، روی هزاران مغز عمل جراحی انجام داده بود؛ یقین داشت که آنچه افراد معتقد، آن را «روح» میخوانند، در واقع محصولی از واکنشهای شیمیایی مغز است! به عبارتی دیگر، او باور داشت تجربیات نزدیک به مرگ، صرفا توهماتی هستند که توسط مغزی که تحت استرس شدید است، تولید میشوند.
اما... روزی فرا رسید که خود او به یک بیماری نادر مبتلا گردید و به مدت هفت روز متوالی روی تخت بیمارستان، در کمایی عمیق فرو رفت.
بهبودی او یک معجزه پزشکی است، اما معجزه واقعی داستان او، مسئله دیگریست. وقتی جسم دکتر الکساندر در کما بود، او به جایی والاتر از این جهان سفر کرد و با موجود فرشته گونهای روبرو شد که او را به ژرفترین قلمروهای موجودیت فرا مادی هدایت کرد...