درونمایه اصلی این نمایشنامه، ملودرامی است که در یکی از ایالات جنوبی امریکا اتفاق میافتد که در این کتاب مردمانش با خرافات و اوهام، کینهتوزی و حسادت و دروغ دست به گریبانند. با خانوادهای روبهرو میشویم که در پوششی از نیرنگ و تزویر و پنهانکاری روبهرو شدن با حقیقت سخت میهراسند. اعضای خانواده با جبههگیری خود، برای تصاحب املاک متعلق به پدر، چهارچنگولی با هم می جنگند تا پس از مرگ پدر قطعه بزرگتری را برای خود جدا کنند و پدر خانواده بیآن که خود بداند به مرض سرطان مبتلا است و واپسین روزهای زندگی را میگذراند در این رویارویی دست بالا را میگیرد. اما سرانجام عشق پیروز میشود.