دنیای کوچک، داستانی چندلایه، طنزآلود، اشرافی سوئیسی بزرگ میشود ولی به دلایلی اعضای خانواده او را به شمار نمیآورند. کنراد در اثر کمحواسی، ویلای تفریحی و گرانقیمت خانواده کخ را در آتش میکشد، و کخها او را از خود میرانند. در بحبوحه این ناکامی، کنراد با زنی به نام رزمری آشنا میشود. از این پس ماجرای زندگی او دستخوش حوادثی تلخ و شیرین میشود. هر فصل از کتاب، گرهای از معمای پررمز و راز کنراد بازمیگشاید. با وجود این، سرانجام کار به هیچ روی قابل پیشبینی نیست و چنان که در نشریه دی زایت آلمان آمده است «پایان داستان مثل فیلمهای هیچکاک، خیرهکننده است.»